بهمن خیره نشو
چشمهای تورا که میبینم
کسی مرا میبرد شیراز
مینشاند کنار حضرتش
و آرام در گوشم میگوید:
به مژگان سـیه کردی هزاران رخنه در دینم
بـیا کز چـشم بیــمارت هـزاران درد برچـینم
آه از این غزلک چشمهایت ...
وحیدم